کارآفرین کهگیلویه وبویراحمد با اهدا اعضای بدنش جان دوباره به بیماران نیازمند بخشید
کارآفرین کهگیلویه وبویراحمد با اهدا اعضای بدنش جان دوباره به بیماران نیازمند بخشید
مهندس " باقری " برخلاف تصور عامه مردم از سرمایه گذاران که به دنبال جمع آوری ثروت و پول هستند به دنبال اشتغالزایی و شاد کردن دل و روح نیازمندانی بود که محتاج کاری بودند که کارآفرینانی همچون ایشان برایشان فراهم کنند .

سفیر یاسوج به قلم دکتر عادل علیبازی فعال رسانه‌ای

خبر بسیار تلخ ، شوک کننده ، بهت آور و دردناک بود ، بخصوص برای من که نزدیک به ۲ دهه ارتباط دوستانه و صمیمانه ای با فردی داشتم که شاید برای خیلی ها ناشناخته بود .
مهندس ” شهرام باقری ” کارآفرین و کارخانه دار کهگیلویه و بویراحمدی قربانی گلوله ای شد که همه را مبهوت این فاجعه کرده است .
در لحظه نگارش این متن ، خانواده مهندس ” باقری ” تصمیم به اهدا عضو وی گرفته اند تا بار دیگر آن بخشندگی ذاتی را معنا بخشند.
مهندس ” باقری ” را از دهه ۸۰ می شناسم آنگاه که با روی خوش پذیرفت برای اولین بار از انگیزه های کارآفرینی اش با من که در آن دوران روزنامه نگار تازه کاری بودم به گفتگو بنشیند. گفتگویی که پایه دوستی نزدیک به ۲۰ ساله ما شد .
هرچند پس از آن دیدار دوستی ما تا امروز ادامه داشت اما خاطرات آن دیدار صمیمانه از خاطر من محو نشد و نخواهد شد .
انگیزه عشق به خدمت ، مهربانی ، مودبی ، تواضع ، مردم داری ، بی آلایشی ، صمیمت ، صفا ، مهربانی ، خوش ذاتی ، خوش مشربی ، خوش قلبی ، بخشندگی، نوع دوستی و اخلاق خوش را در تمام این سالها با همه فراز و فرودهای اقتصاد ایران که هر سرمایه گذار و کارآفرینی را با مشکلات خاص خود مواجه کرده بود از او نگرفت .
مهندس ” باقری ” برخلاف تصور عامه مردم از سرمایه گذاران که به دنبال جمع آوری ثروت و پول هستند به دنبال اشتغالزایی و شاد کردن دل و روح نیازمندانی بود که محتاج کاری بودند که کارآفرینانی همچون ایشان برایشان فراهم کنند .
او همواره از دعای خیر مادرانی برایم می گفت که فرزندان شان در کارخانه فولاد بویراحمد در سالهای نه چندان دور مشغول به کار بودند و البته چه رنج ها نکشیده بود تا این مجموعه شکل بگیرد و سرپا بماند .
مهندس ” باقری ” در این سالهای طولانی رفاقت بهترین ثمره سرمایه گذاری هایش را اشتغال نیازمندان و دعای خیر مادران آنها عنوان می کرد و با این دعای خیر ، احساس غرور و انگیزه مضاعف می گرفت تا در سالهایی که اقتصاد کشور بسیاری از فعالان اقتصادی را زمین گیر کرده بود و خیلی ها عطای تولید را به لقایش بخشیده بودند اما با همه نامهربانی ، مردانه ماند تا چراغ تولید فولاد بویراحمد خاموش نماند .
مهندس ” باقری ” یک خیر گمنام به تمام معنی بود . اکنون که وی در میان ما و دوستان بسیارش نیست هرچند شاید راضی هم نباشد اما وظیفه نگارنده است به مردم و حتی خانواده اش بگوید که او در گمنامی به تعداد بسیار زیادی دانشجو و دانش آموز نیازمند همواره کمک می کرد تا بتوانند با فراغ بال تحصیل کنند. همواره شوق دیدن موفقیت دیگران بخصوص مستعدان نیازمند را داشت .
وقتی از او می خواستم تا بخشهایی از این کارها رسانه ای شود نه برای تبلیغ او بلکه تا انگیزه ای برای دیگران و سایر کارآفرین ها شود با آن تبسم همیشگی اش موضوع بحث و درخواستم را منحرف می کرد. گویی قسمت بود با اهدا اعضای بدنش وجانش جامعه استان بفهمند وی چگونه بود .
مهندس ” باقری ” عشق پیشرفت و توسعه زادگاهش را داشت. وقتی از سختی ها و تنگ نظری های احداث کارخانه فولاد بویراحمد برایم می گفت وقتی با این پرسش من مواجه می شود که چرا کارخانه هشتگرد را در بهترین مکان نزدیک به تهران رها کردی و برای فولاد بویراحمد به استان آمدی ؟ با همان حس نوع دوستی همیشگی اش می گفت ، اگر ما و امثال ما در استان سرمایه گذاری نکنند و اشتغالزایی نکنند این همه جوان نیازمند باید به کجا بروند ؟ توسعه استان چه خواهد شد ؟
در جلسه ای که به همراه وی با یکی از مدیران عامل بانکها در تهران جلسه ای داشتیم وقتی با پیشنهاد آن مدیرعامل برای انتقالی سرمایه گذاری اش به استانی دیگر مواجه شد جلسه را با تندی ترک کرد . برای توسعه استان باغیرت و متعصب بود و اشتغالزایی را حق فرزندان استان می دانست .
او همواره نیش زبانها را به جان می خرید تا شهد شیرین دعای مادران کارگران کارخانه اش را در جان خود استشمام کند .
بهترین دعا و پاداش این همه تحمل سختی ها سرمایه گذاری در کهگیلویه وبویراحمد را دعای پیرزن روستایی می دانست که با بکارگیری فرزندش در کارخانه اجازه نداده بود وی از مسیر سلامت و خدمت به خانواده به فساد و انحراف کشیده شود.
سلامت نفس ، چشم پاکی و رعایت جزئی ترین مسائل اخلاقی سبب شده بود تا همه دوستان نزدیک وی ، مهندس ” باقری ” را محرم رازهای زندگی و کار خود دانسته و همواره او نیز بر حرمت حریم خانواده تاکید موکد داشت. باوری که در نهاد پاک وی نهادینه شده بود.
مهندس ” باقری ” همواره آرزوی ساخت و اهدا بیمارستان خیریه ای را در سر داشت و به من می گفت دوست دارم بیمارستانی برای نیازمندان بسازم و صد حیف که با مرگ ناگهانی اش این آرزو محقق نشد هرچند که با اهدا اعضای بدنش به بیماران نیازمند پاداش این نیت خالصانه و آن کمک های خیرخواهانه گمنام خود را از باری تعالی گرفت تا در این ماه سراسر نور شعبانیه مهمان بهشت پروردگار شود .

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

روحت شاد رفیق روزهای سخت ، باغیرت بخشنده ، متعصب اخلاق مدار ، خوش روی نیکومنش و خانواده دوست مردم دار . دیدار به قیامت

  • منبع خبر : سفیر یاسوج